خداحافظ سال طلایی

ساخت وبلاگ
باز هم نوشتن سخت شده. با همه میلی که به نوشتن دارم، انگار سانسورچی با تیغش کنار گوشم ایستاده. روزگار اما خوب است. من در خانه ماندن را دوست دارم. دیگر فشار در جمع بودن رویم نیست. با هر کس که بخواهم می‌توانم از راه دور در ارتباط باشم و حرف بزنم در حالی که فرد بیشتر حواسش به گفت‌و‌گویمان است، به جای اینکه مدام حواسش پرت این و آن بشود. و خیلی چیزهای دیگر که مجال با خود خوش بودن را برایم فراهم آورده.  این روزها با مرگ خیلی در صلحم. در عین رضایت از زندگی‌ام، فکر می‌کنم چقدر مشتاقم که بدانم آیا آن طرفی وجود دارد و یا اینکه این همه سال، در توهم زیسته ام... اینکه آیا آن کسی که گفته «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ» (پروردگارت تو را وانگذاشته، و دشمن نداشته است.)، وافعا هست؟ واقعا این‌ها را گفته؟ واقعا حواسش هست؟ خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 17:42

سحر بلند شدم. سالها بود که با ساعت‌های عجیب اینجا سحر بلند شدن بی‌معنا بود. دیشب اما فکر کردم باید سحر بیدار شوم و همان صبحانه عادی را بخورم. می‌دانستم غذا خوردن صبحگاهی به من نمی سازد. دعای سحر را که گذاشتم، پرت شدم به قدیم‌ها. به معصومیتی از دست رفته انگار.  من پر از شک و تردیدم. و روحم را مدت‌هاست که غبار کرفته. و مدت‌هاست که مدام دنیا را و آدم‌هایش را در کنار خدایم نشانده‌ام. اما می‌دانم هیچ چیز، هیچ چیز در این دنیا و هیچ لحظه و ثانیه سرخوشی و خوش‌بختی آن حال رمضان را به من نمی‌دهد.   پارسال شاید یک هفته بیشتر روزه نگرفتم. دچار تهوع مزمن عجیبی شده بودم که شدتش موقع خواب وحشتناک می‌شد. تا همین دیروز غر می‌زدم که ماه رمضان چه زود آمد و اینها، اما چیزی ته دلم می‌گوید کاش بتوانم امسال روزه بگیرم. خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 17:42

زیاد فکر کرده‌ام به اینکه دوست دارم چطور بمیرم. مردن قهرمانانه را همیشه تحسین کرده‌ام. مدتی است اما تصویر مرگی آرام بعد از نماز را بیشتر دوست دارم. چنین تصویری از جسد بی‌جانم بیشتر به دلم می‌نشیند.

----------

روزگار، خوب است و آرام و من در جست‌و‌جو.  

خداحافظ سال طلایی...
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 17:42

روز و شب دارم سخت و جدی کار می‌کنم، آنقدر که همه زندگی‌ام شده چک کردن مداوم ایمیل‌های کاری. سه هفته می‌شود که در خانه‌ام و به جرات می‌توانم بگویم در تمام عمر کاری‌ام، آنقدر کار نکرده بودم. شغل من طوری خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1399 ساعت: 9:56

نوشتن سخت بود. حرف زیاد بود و حس‌ها فوران می‌کرد اما جاری نمی‌شدند در کلمات. روزهایی بود که سرخورده بودم و غمگین، روزهایی هم بود که می‌دانستم که خیلی چیزها خوب است و من باید تمرکزم را روی ارزشمندترین خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41

اَنـَا الَّذى وَعَدْتُ وَ اَنـَا الَّذى اَخْلَفْتُ
 اَنـَا الَّذى نَکَثْتُ اَنـَا الَّذى اَقْرَرْتُ  اَنـَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَ عِنْدى   من آنم که تعهد می‌کنم. من آنم که پیمان خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41

این روزها فکر می‌کنم که چقدر سبک‌ترم و چقدر انگار باری از شانه‌هایم برداشته شده. کم‌کم چیزها دارد در ذهن و روحم سر جای خودشان قرار می‌گیرند، همان‌طور که خانه به لطف مامان مرتب شد. اولویت‌های زندگی کما خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41

دیروز رفتم و بلانش را باد زدم. پرسیدم که می‌شود زینش را پایین‌تر آورد که آقای تعمیرکار دوچرخه گفت نمی‌شود. خیلی وقت بود رکاب نزده بودم و راندن بلانش حسی شبیه حس پرواز به من داد. به گل‌فروشی قدیمی هم س خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41

حدود یک سال پیش بود که نوشته‌هایش را دیده بودم و بعد مبهوت تسلیم بودنش شده بودم. استیصالی که آن روزها داشتم باعث شد که علی‌رغم این‌که برایم سخت است چنین درخواست‌هایی از یک غریبه بکنم، ازش خواهش کنم که خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 105 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41

بعد از مهدی شادمانی، با دو فوت دیگر هم روبه‌رو شدم. یکی دوست برادرم که زندگی‌اش را وقف کمک به بیماران نیازمند کرده بود و همین چند وقت پیش بود که ما تصمیم گرفتیم فطریه‌مان را به او بسپاریم. وقتی برادرم خداحافظ سال طلایی...ادامه مطلب
ما را در سایت خداحافظ سال طلایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmoncoindesolitude8 بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 4:41